در جوامعي مانند جامعه ايران، معمولاً مردان نان آور خانواده بـوده و زنـان بـه كـار خانـه داري مشغول هستند. اما عرف جامعه ايراني و سـنت دينـي مـا بـا اشـتغال زنـان در بيـرون از خانـه مخالفت چنداني ندارد و لذا زنان ميتوانند خارج از منـزل نيـز بـه كـار پرداختـه و مـسئوليت نان آوري خانواده را بر عهده گيرند. آنچه موجب ميشود سرپرستي زنان خانوار به عنوان يـك مسأله اجتماعي شناخته شود، مشكلات و موانعي است كه در دنياي بيرون بر سر راه سرپرستي زنان به وجود آمده و باعث ميشود تا زنان سرپرست خـانوار بـه عنـوان قـشري آسـيب پـذير شناخته شوند.
اولين و بزرگترين مسأله اين زنان، مسأله اقتصادي اسـت. آنـان از سـطح درآمد بسيار پايين و نيز توان پرداخت هزينه هاي اندكي برخوردارند كه معمولاً صـرف نيازهـاي اوليـه خود آنان و خانواده شان شده و در موارد زيادي نيز براي همان نيازها هـم كفايـت نمـيكنـد. قـسمت بزرگي از دل نگراني ها و دغدغه هاي اين زنان به مسأله اقتـصاد و مـسائل پيرامـوني آن ماننـد مـسكن، بيكاري و ... معطوف ميشود. داده ها حاكي از آنند كه اين زنان و خـانواده هايـشان اكثـراً جـزء اقـشار حاشيه نشين محسوب شده و شرايط سختي را ميگذرانند.
یکی دیگر از چالش های پی روی زنان سرپرست خانوار مسکن می باشد. متاسفانه در جامعه کنونی وجود نگاه مردسالانه و تبعیض و تنگ نظری علیه زنان موجب شده که اغلب زنان در پیدا کردن مسکن و اجاره آن و اسکان و اقامت در هتل ها ومهمانسراها با مشکل مواجهه شوند. این در حالی است که اغلب اینگونه زنان در وهله اول با مشکلات اقتصادی تهیه مسکن دست به گریبان هستند.
محدودیت های اجتماعی یکی دیگر از این مشکلات می باشد. هفتاد درصد از این زنان باورهای غلط و قضاوت های تنگ نظرانه افراد جامعه نسبت به طلاق وزنان بیوه را باعث احساس بیگانگی، ناامنی و ناراحتی در روابط خود با دیگران دانسته که موجب می شود از حضور در جمع فامیلی احساس معذب بودن کنند.
علاوه بر تمام مشکلات ذکر شده، از دست دادن همسر به خصوص در دوران جوانی و پیامدهای ناگوار طلاق منجر به بروز مشکلات روحی متعدد از جمله افسردگی وبدبینی برای این زنان می شود. همچنین احساس نگرانی زیاد نسبت به آینده و تنهایی خود بعد از ترک فرزندان بسیار آزاردهنده و این مشکلات روحی را افزایش می دهد و حس سرزنش گرایانه زنان مطلقه ارمغانی جز احساس یأس، سرخوردگی و از دست رفتن اعتماد به نفس برای آنها نخواهد داشت و نهایتاً این حجم از سرخوردگی و از دست دادن عزت نفس باعث گوشه گیری وکنار رفتن از فعالیت های اجتماعی خواهد شد.
کمک به زنان سرپرست خانوار مسئولیتی اجتماعی است که لزوماً به کار سازمانی و تشکیلاتی نیاز ندارد. زنان سرپرست خانوار یکی از گروههای آسیبپذیر جوامع امروزی هستند. مشکلات و موانعی که بر سر راه این افراد وجود دارد اغلب موجب میشود آنها در اداره زندگی خود ناتوان باشند. گرچه بسیاری از زنان ناخودآگاه گرفتار این شرایط شدهاند. اما نگاه تبعیضآمیز جامعه به ایشان به گونهای است که گویا تقصیر و گناهی داشتند. این در حالی است که شرایط اجتماعی و اقتصادی منشأ مشکلات زنان سرپرست خانوار است. مشکلاتی که به سادگی میتوانند آنها را در مسیر لغزش و انحراف قرار دهند. لذا بیتوجهی به مشکلات زنان سرپرست خانوار میتواند آسیبهای فراوانی برای جامعه در پی داشته باشد. در واقع به جز دلایل بشردوستانه، کمک به زنان سرپرست خانوار به خاطر پیشگیری از آسیبهای اجتماعی و ایجاد جامعه سالم ضرورت دارد.
در جوامعي مانند جامعه ايران، معمولاً مردان نان آور خانواده بـوده و زنـان بـه كـار خانـه داري مشغول هستند. اما عرف جامعه ايراني و سـنت دينـي مـا بـا اشـتغال زنـان در بيـرون از خانـه مخالفت چنداني ندارد و لذا زنان ميتوانند خارج از منـزل نيـز بـه كـار پرداختـه و مـسئوليت نان آوري خانواده را بر عهده گيرند. آنچه موجب ميشود سرپرستي زنان خانوار به عنوان يـك مسأله اجتماعي شناخته شود، مشكلات و موانعي است كه در دنياي بيرون بر سر راه سرپرستي زنان به وجود آمده و باعث ميشود تا زنان سرپرست خـانوار بـه عنـوان قـشري آسـيب پـذير شناخته شوند.
اولين و بزرگترين مسأله اين زنان، مسأله اقتصادي اسـت. آنـان از سـطح درآمد بسيار پايين و نيز توان پرداخت هزينه هاي اندكي برخوردارند كه معمولاً صـرف نيازهـاي اوليـه خود آنان و خانواده شان شده و در موارد زيادي نيز براي همان نيازها هـم كفايـت نمـيكنـد. قـسمت بزرگي از دل نگراني ها و دغدغه هاي اين زنان به مسأله اقتـصاد و مـسائل پيرامـوني آن ماننـد مـسكن، بيكاري و ... معطوف ميشود. داده ها حاكي از آنند كه اين زنان و خـانواده هايـشان اكثـراً جـزء اقـشار حاشيه نشين محسوب شده و شرايط سختي را ميگذرانند.
یکی دیگر از چالش های پی روی زنان سرپرست خانوار مسکن می باشد. متاسفانه در جامعه کنونی وجود نگاه مردسالانه و تبعیض و تنگ نظری علیه زنان موجب شده که اغلب زنان در پیدا کردن مسکن و اجاره آن و اسکان و اقامت در هتل ها ومهمانسراها با مشکل مواجهه شوند. این در حالی است که اغلب اینگونه زنان در وهله اول با مشکلات اقتصادی تهیه مسکن دست به گریبان هستند.
محدودیت های اجتماعی یکی دیگر از این مشکلات می باشد. هفتاد درصد از این زنان باورهای غلط و قضاوت های تنگ نظرانه افراد جامعه نسبت به طلاق وزنان بیوه را باعث احساس بیگانگی، ناامنی و ناراحتی در روابط خود با دیگران دانسته که موجب می شود از حضور در جمع فامیلی احساس معذب بودن کنند.
علاوه بر تمام مشکلات ذکر شده، از دست دادن همسر به خصوص در دوران جوانی و پیامدهای ناگوار طلاق منجر به بروز مشکلات روحی متعدد از جمله افسردگی وبدبینی برای این زنان می شود. همچنین احساس نگرانی زیاد نسبت به آینده و تنهایی خود بعد از ترک فرزندان بسیار آزاردهنده و این مشکلات روحی را افزایش می دهد و حس سرزنش گرایانه زنان مطلقه ارمغانی جز احساس یأس، سرخوردگی و از دست رفتن اعتماد به نفس برای آنها نخواهد داشت و نهایتاً این حجم از سرخوردگی و از دست دادن عزت نفس باعث گوشه گیری وکنار رفتن از فعالیت های اجتماعی خواهد شد.
کمک به زنان سرپرست خانوار مسئولیتی اجتماعی است که لزوماً به کار سازمانی و تشکیلاتی نیاز ندارد. زنان سرپرست خانوار یکی از گروههای آسیبپذیر جوامع امروزی هستند. مشکلات و موانعی که بر سر راه این افراد وجود دارد اغلب موجب میشود آنها در اداره زندگی خود ناتوان باشند. گرچه بسیاری از زنان ناخودآگاه گرفتار این شرایط شدهاند. اما نگاه تبعیضآمیز جامعه به ایشان به گونهای است که گویا تقصیر و گناهی داشتند. این در حالی است که شرایط اجتماعی و اقتصادی منشأ مشکلات زنان سرپرست خانوار است. مشکلاتی که به سادگی میتوانند آنها را در مسیر لغزش و انحراف قرار دهند. لذا بیتوجهی به مشکلات زنان سرپرست خانوار میتواند آسیبهای فراوانی برای جامعه در پی داشته باشد. در واقع به جز دلایل بشردوستانه، کمک به زنان سرپرست خانوار به خاطر پیشگیری از آسیبهای اجتماعی و ایجاد جامعه سالم ضرورت دارد.
ارسال شده 1 سال پیش
نظرات